در این روزهای گرم و آفتاب هزار درجه خوزستان، اگر دنبال یک قهرمان در ایذه میگردید که با او عکس یادگاری بیندازید باید صلات ظهر سری بزنید به سنگفرش پارک «بیبی مریم» ایذه، همان جایی که بساط یک نوجوان ۱۷ ساله، روی آن زیرانداز کهنه پهن است و یک طرف توی قابلمه روحی، پشمکها دم میکشند و یک وجب آنطرفتر هم فرفرهها در هوای ساکن و تفتیده شهر، بس که دور خودشان چرخیدهاند از نفس افتادهاند. روی زیرانداز هم ماشینها و کامیونهای پلاستیکی، چشمشان دو دو میزند که شاید یک بچهای به جان مادرش نق بزند و آنها را بردارد و ببرد به خانه بخت، بلکه از زیر تیغ آفتاب نجات پیدا کنند.
کنار این بساط محقر، اما یک قهرمان واقعی بیاعتنا به هُرم بیرحم خورشید، به بچههای بهانهگیر، لبخند را ضمیمه پشمک و فرفره میکند. هیچ کدام از بچهها نمیدانند که آن دستهای هنرمندی که به آنها اسباب بازی میدهد قبلا پشت چه قهرمانانی را به تشک چسبانده و چه سالتو باراندازهایی زده و چه بدنهای چغری را عاصی کرده است!
ویدیو کوتاه از کشتیهای پیام احمدی را اینجا ببینید
همین چند ماه پیش پیام احمدی قهرمان کشتی نوجوانان جهان، دراستانبول همه حریفانش را به بند کشید و فقط در مقابل کسی که میخواست مدال طلا را به گردنش بیندازد خم کرد. دو سال پیش هم در مسابقات جهانی ایتالیا بود که مدال برنز را برای ایذه و ایران سوغاتی آورد و قبل از آن هم کلی مدال دیگر در کشور و آسیا و مسابقات بینالمللی برده بود.
آقا پیام، اما این روزها قهرمان بی سر و صدای خانواده هم هست و به سهم خودش به خانواده کمک میکند و خرج قهرمانیهایش را هم در میآورد. هنوز پشت لبش کامل سبز نشده، اما اینجا در پارک «بیبی مریم» ایذه، یک مرد بزرگ و یک دلاور، هر روز یک خروار آفتاب میخورد تا خانواده ۱۰ نفرهشان از پس زندگی و اجاره خانه بربیایند.
رامین برادر بزرگتر پیام هم که روزگاری کشتیگیر خوبی بود همین مسیر را رفته و حالا دلش به قهرمانیهای «داداش کوچیکه» خوش است. از قدیم گفتهاند «کار، عار نیست» و قهرمانهای قصه ما هم این مثل را تمام و کمال معنی کردهاند، اما دردناک است که قهرمان جهان به جای تمرین در سالن و تمرکز بر پیروزی و موفقیت و کسب افتخار برای ایران، باید بیشتر وقتش را پای بساط دستفروشی بگذراند.
برای پیام که از ۷ سالگی دنبال کشتی را گرفته و دو بار روی سکوی جهانی رفته، این کار مایه خجالت نیست، اما خیلی از مدیران ورزشی استان و کشور باید از چنین اتفاقی خجالت بکشند! همانهایی که هزار جور وعده پاداش و پول و زمین دادند و با «پلنگ زاگرس» عکس گرفتند، اما آفتاب که افتاد آن طرف دیوار، قول و قرارشان را فراموش کردند.
پیام میگوید: «یکی دو سال میشود که در این پارک بساط میکنم. پنجشنبه و جمعهها که دائم هستم و بالاخره روزی ما هم میرسد. خانواده ما ۱۰ نفر هستند و زور پدرم به تنهایی نمیرسد.» بعد از قهرمانی در استانبول هیات کشتی خوزستان وعده داد که ۲۰ میلیون تومان به قهرمان شهر پاداش میدهد که خرج دو ماه او هم نیست، اما همان را هم ندادند.
مدیرکل تربیت بدنی استان هم پارسال قول اعطای یک وجب زمین به او داد، اما هیچ کس از آن زمین کذایی خبر ندارد. پلنگ ۴۸ کیلوی ایذه میگوید: «من هم به پدرم کمک میکنم هم خرج ورزش خودم را باید بدهم. در ماه کلی باید بابت تغذیه و لباس و مکمل و رفت و آمد خرج کنم. قهرمانی مفتی به دست نمیآید. کسی از ما حمایت نمیکند و حتی من با اتوبوس و هزینه شخصی برای مسابقات کشوری میروم.»
سراغ مسئولان کشتی استان و کشور را، اما در پارک بیبی مریم نگیرید، آنها کار دارند، جلسه دارند و از زیر باد کولر تکان نمیتوانند بخورند. امثال پیام احمدی هم میخواستند کشتیگیر نشوند و مدال نیاورند!