دلنوشته ای از سیروس محسنی
برای اسطوره اخلاق وهنر
حضرت استاد غفور اسکندری بختیاری.
«خطی که مینوازد: همآوایی بصری و موسیقایی در آثار تعلیق غفور اسکندری بختیاری.»
مقدمه:
هنر خوشنویسی و موسیقی ایرانی، هر دو از عمیقترین جلوههای فرهنگی و هنری ایرانزمین هستند که در طول تاریخ، روح و جان ایرانیان را به هم پیوند دادهاند. خط تعلیق، بهعنوان یکی از اصیلترین خطوط ایرانی، با پیچشها و کرشمههای خود، همچون نغمههای موسیقی، احساسات را به تصویر میکشد. این خط، نخستین خط کاملاً ایرانی است که در دورهی ایلخانیان شکل گرفت و در دورهی تیموریان و صفویان به اوج خود رسید.
استاد غفور اسکندری بختیاری، خوشنویس و شاعر معاصر، با احیای این خط پس از دو قرن فراموشی، آن را از کارکرد صرفاً دیوانی و مراسلاتی به عرصهی هنر ناب کشانده است. آثار او، ترکیبی از سنت و نوآوری است که تعلیق را بهعنوان یک زبان جهانی در هنر معرفی میکند. این مقاله به بررسی ویژگیهای بصری و موسیقایی خط تعلیق و تأثیر آن در آثار غفور اسکندری، با تأکید بر پیوند آن با موسیقی ایرانی، میپردازد.
خط تعلیق؛ موسیقی حروف:
واژهی «تعلیق» در لغت به معنای آویختن و معلق کردن است و این ویژگی در فرم نوشتاری آن نیز بهوضوح دیده میشود. حروف در این خط، گاه بزرگ و گاه کوچک، گاه مدور و گاه کشیدهاند؛ همانند نتهای موسیقی که در فراز و فرود، ریتمی زنده و پویا میآفرینند.
قاآنی در وصف پیچیدگی این خط میگوید:
«ای زلف تو پیچیدهتر از خط ترسل…»
این تشبیه نشان میدهد که خط تعلیق نه تنها تصویری، بلکه موسیقایی است؛ پیچ و تابهای آن همچون ملودیهای درهمتنیده، مخاطب را به تجربهای چندحسی دعوت میکند. از منظر زیباشناسی، تعلیق با دوایر فراوان، پیوستگی شدید و ریتم پرشتاب خود، چشم را به حرکت واداشته و ذهن را به تأمل در هماهنگی و هارمونی خطوط دعوت میکند.
زیباشناسی در آثار غفور اسکندری:
غفور اسکندری بختیاری، با احیای خط تعلیق، آن را از یک خط تاریخی به یک رسانهی هنری معاصر تبدیل کرده است. آثار او، همچون زخمههای تار استاد جلیل شهناز، سرشار از ریتم، هارمونی و بداههپردازی است. ویژگیهای برجستهی آثار اسکندری عبارتاند از:
۱٫ دوایر فراوان و حروف مدور:
این ویژگیها یادآور سازهای زهیاند که با نرمی و انعطاف نواخته میشوند. دوایر در آثار او، همچون ملودیهای آرام و پیوسته، چشم را به حرکت واداشته و حس تعلیق و معلق بودن را القا میکنند.
۲٫ کششها و پیوستگیهای قلم:
کشیدگیها و پیوستگیهای قلم در آثار اسکندری، همچون ضربآهنگ کوبهای، ریتمی منظم و پرشور ایجاد میکنند. این ویژگی، حس حرکت و پویایی را در آثار او تقویت میکند.
۳٫ توازن میان فضای سفید و سیاه:
در آثار اسکندری، فضای سفید و سیاه کاغذ بهگونهای متوازن بهکار رفته است که یادآور سکوتهای موسیقی است. این سکوتها، به اثر عمق و معنای تازهای میبخشند و مخاطب را به تأمل وادار میکنند.
۴٫ کمپوزیسیونهای پیچیده:
ترکیببندیهای متنوع و کمپوزیسیونهای پیچیده در آثار او، همانند ارکستری از حروف، هارمونی بصری میآفرینند. این ترکیبها، حس هماهنگی و انسجام را در عین پیچیدگی به مخاطب القا میکنند.
پیوند آثار تعلیق غفور اسکندری با موسیقی ایرانی:
آثار تعلیق غفور اسکندری، بهویژه در پیوند با موسیقی ایرانی، ویژگیهایی دارند که آنها را به یک سمفونی تصویری تبدیل میکند. این شباهتها در چند محور قابل بررسی است:
۱٫ ریتم و وزن در چینش حروف:
همانگونه که موسیقی ایرانی بر پایه وزن عروضی و دستگاههای آوازی بنا شده، آثار تعلیق اسکندری نیز دارای ریتمی درونی هستند. کششها، پیچشها و فاصلهگذاریها در این آثار، همچون نغمههاییاند که چشم را به جای گوش مینوازند.
۲٫ کرشمههای بصری:
در موسیقی ایرانی، کرشمه نوعی تحریر لطیف و دلانگیز است. در تعلیق اسکندری، کرشمهها در فرم حروف، اتصالات و حرکت قلم دیده میشوند. این کرشمهها، حس تغزل و شور را منتقل میکنند و مخاطب را به وجد میآورند.
۳٫ هارمونی صفحه:
همانند هماهنگی سازها در یک گروه موسیقی، ترکیب خطوط در آثار اسکندری دارای هارمونی بصری است. هیچ خطی بیدلیل نیست و هر حرکت قلم با دیگری همآواست. این هماهنگی، حس انسجام و تعادل را در مخاطب ایجاد میکند.
۴٫ بداههپردازی:
بداههپردازی، یکی از ویژگیهای برجسته موسیقی ایرانی است که در آثار اسکندری نیز دیده میشود. او در چینش حروف و انتخاب اشعار، بداههپردازی میکند و هر اثر او منحصر به لحظهای خاص است.
۵٫ احساسات مشترک:
موسیقی ایرانی اغلب بیانگر عشق، فراق، وصال و عرفان است. همین مضامین در اشعار انتخابشده توسط اسکندری و نحوه اجرای آنها در تعلیق نیز دیده میشود.
سمفونی تصویری؛ تعلیق بهمثابه موسیقی:
آثار تعلیق غفور اسکندری را میتوان سمفونی تصویری نامید، زیرا:
چندلایهاند: همانند یک قطعه موسیقی چندصدایی، آثار او دارای لایههای معنایی، بصری و احساسیاند.
حرکت دارند: خطوط در آثار او ایستا نیستند؛ حرکت دارند، میرقصند، مینوازند.
بیکلام اما گویا: مانند موسیقی، بدون نیاز به زبان، احساس را منتقل میکنند.
زمانمندند: چشم بیننده در طول زمان، مسیر خطوط را دنبال میکند؛ همانگونه که گوش در موسیقی، مسیر ملودی را طی میکند.
نتیجهگیری:
خط تعلیق در دستان استاد غفور اسکندری بختیاری، دیگر صرفاً خطی تاریخی نیست؛ بلکه سمفونیای بصری است که چشم و دل را به همآوایی میکشاند. این خط، همانند موسیقی، از ریتم، هارمونی و سکوت بهره میگیرد تا تجربهای شاعرانه بیافریند.
آثار اسکندری، همچون زخمههای تار شهناز و تحریرهای نی کسایی، تجربهای از رقص، شور و عرفان را به مخاطب ارائه میدهند. بدینسان، میتوان گفت که تعلیق، نه تنها میراثی ایرانی، بلکه زبانی جهانی برای بیان زیبایی است؛ زبانی که مرزهای هنرهای بصری و موسیقایی را درهم میشکند و تجربهای شاعرانه و موسیقایی میآفریند.
منابع:
۱٫ قاآنی، دیوان اشعار.
۲٫ اسکندری بختیاری، غفور. رساله خط سخندری.
۳٫ پژوهشهای انجمن خوشنویسان ایران، ۱۴۰۲.
۴٫ مصاحبه با غفور اسکندری بختیاری، ایسنا، ۱۴۰۴.
۵٫ سیفی، علیاکبر. تاریخ خوشنویسی ایران.
















