اخبار ویژه

سید فخرالدین طاهرزاده موسویان مدیر روابط عمومی شرکت پتروشیمی مارون ؛تعمیرات اساسی پتروشیمی مارون آغاز شد در مراسم روز کارگر، بر رفاه و معیشت کارگران نیشکر تاکید شد؛ حال خوب کارگران نیشکر، حال خوب تولید روز معلم گرامی باد چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را”سارا کوراوند معاون فروش و توسعه بازار پتروشیمی مارون مطرح کرد ؛ کاهش هزینه تولید و افزایش کیفیت محصولات ثمره همکاری پتروشیمی مارون با دانش بنیان ها پتروشیمی مارون همچنان در صدر یکه تازی می کند تلاش تیم‌های عملیاتی نیشکر برای رفع آبگرفتگی‌ها در اهواز معاون استاندار خوزستان از توسعه نیشکر در کمک به کشاورزان منطقه قدردانی کرد؛ نیشکر، یار همیشگی مردم خوزستان حضور قدرتمند شرکت پتروشیمی مارون در نمایشگاه تخصصی ۲۰۲۴ CHINAPLAS سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی چاینا پلاس در شهر شانگهای برگزار شد.  بیانیه فرمانده حوزه مقاومت بسیج کارگران و کارخانجات صنایع پتروشیمی شهرستان بندرماهشهر به مناسب روز کار و کارگر و گرامیداشت هفته بسیج کارگری از نظر تولید و فروش محصولات؛ پتروشیمی مارون در لیست بهترین شرکت‌های شیمیایی بورسی قرار گرفت

6

استاد شعر ادبیات خرم سعیدی دروصف اندیشمند شاهنامه نوربخش احمدزاده این چنین نوشت

  • کد خبر : 2305
  • ۱۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۲
استاد شعر ادبیات خرم سعیدی دروصف اندیشمند شاهنامه نوربخش احمدزاده  این چنین نوشت

” از دل برآمده ای برای نور دلم نوربخش”   تو اول بگو با کیان زیستی  من آن گه بگویم که تو کیستی ” سعدی ” آقای ” نور بخش احمد زاده “، ” مُشکی است که خود ببوید”، ایشان بختیاری زاده ای هستند که همانند اکثر همتبارانش با شاه نامه بالیده اند و سالیان […]

” از دل برآمده ای برای نور دلم نوربخش”

 

تو اول بگو با کیان زیستی  من آن گه بگویم که تو کیستی ” سعدی ”

آقای ” نور بخش احمد زاده “، ” مُشکی است که خود ببوید”، ایشان بختیاری زاده ای هستند که همانند اکثر همتبارانش با شاه نامه بالیده اند و سالیان متمادی در قالب بازگو کننده نقل داستان­های شاه نامه در سراسر ایران به فعالیت مشغول و شاخص هستند و صاحب سبک؛­علاوه بر آن نقطه اقتدار آموزگاری ایشان که خود را در مقابل تجربیات گران سنگش مسؤل می داند تا آن ها را به دیگران منتقل کند واداشته تا مهد آموزش روایتگری و نقالی شاهنامه را چون موجی بیقرار و عاشقواربرای نوباوگان و مشتاقان شاه نامه اعم از دختر و پسردر شهرستان ایذه سالیان زیادی مهربانانه -علاوه بر گرفتاری های کاری و مشکلات روز افزونی که اکثر ما بدان دچار هستیم، – بر دوش می کشند و این نهالستانی که در سایه سار پر بار نفس گرم فردوسی و دروازه حکمت و دانشش که همواره گسترده است وُ در آن نقصانی نیست را با خلوص و از خود گذشتگیِ همراه با تفکر خلاقانه ایشان پایه گذاری شده، شهرستان ایذه را با محوریت خود به مرکز روایتگری شاه نامه تبدیل کرده و برخی از آن نوباوگان، برومند گشته و برای خود مجلس آرایی می کنند و با نفسی گیرا به محافل گرمی می بخشند و نقطه تازه ای در زندگی خود ایجاد می کنند.

خورشید پر فروغ فردوسی که یکی از ” پیمبران ” شغر فارسی است و شاعری ساحر، با کتابی هزار فصل و نامکرر و کلامی چون سیمرغ قاف نشین که اوج کلامش عقابان بلند پروازِ اندیشه را به رشک می آورد و پرتو بخش جهان است و از گفتار چون منی بی نیاز. گویی این بیت خواجه راز شیراز زبان حال من باشد که بخواهم وارد وادی فردوسی گردم” ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست / عِرض خود می بری و زحمت ما می داری” .

غرض از نقل بیت دلنشین سعدی،در پیشانی این نوشته، ­­واگو نمودن خوشه چینی و فراگیری سرشار آقای” احمد زاده ” از گلستان حکیم بی کینه توس است، گلستانی که گل­هایش از زمان شکفتن تا آخرین گلبرگش که می افتد، همواره زیبایی کامل خود را دارد و بوی خوش تفکر و اندیشه پویایش پراکنده است و الگوهای فکری، خردگرایی و خرد ورزی همراه با ایران دوستیش و عشق وافر او به زنده کردن تاریخ و گذشته درخشان ایرانی، انس و الفت یافته،چشمه چشم دلش گوش تا گوش جوشان و خروشان شاه نامه است وبا غواصی در دریای بی کران شاه نامه، زیبایی می بیند و شگفت انگیز می اندیشد. درک و آمیختگی علوم انسانی با جهان بینی مبتنی بر علم و فلسفه و هنرِ زیبایی شناسی و زیبا بینی داستان های این متن کم نظیرکه بر اثر تکرار و بازگویی آن ها در ذهن و ضمیرش نهادینه گشته همراه با اراده،احساس و اندیشه از سوی دیگر آبشخور فکری برایشان فراهم نموده تا درک و حس زیبایی در گفتار و نوشتارشان بهم آمیخته گردد و ذهن و روحش در جستجوی پرواز از پیروی به پیروزی بر بلندای آسمان سیر نماید تا مصداق بیت دیگری از سعدی شود:” همنشین تو ازت به باید / تا تو را عقل و دین بیفزاید.” زهی سعادت، چه همنشینی بهتر از حکیم و اثر ستورگش. بنابر این آقای ” احمد زاده ” پند سعدی در گلستان را با دل و جان قبول داشته – و به کار بسته، دست در دامن حکیم یازیده و از او مدد خواسته – ” با بدان کم نشین که صحبت بد / گر چه پاکی تو را پلید کند ”

هر نوشته ای اعم از نثر یا نظم سه گوشه دارد، نویسنده، ناقد و خواننده که هر کدام وظیفه ذاتی خود را دارند. کشف زیبایی هنری و نامیرایی غریزی که والاترین قلمرو در شعر است به عهده صاحب نظر بی غرض و ناقد آگاه به رموز ادبی و خواننده می باشد چون شاعر و سراینده به فرمان دل سر می نهد و سر می دهد شعر و سروده ای را و در دنیای تخیلات خود و عوامل دخیل دیگر در پنداشت و پیدایش یک اثر که از ذهن خلاق محرر نشأت می گیرد،غرق در نوشتن و آفرینندگیست تا پیام خاص خود را گاه با رمز و کنایه یا استنکاف صریح بیان مفاهیم پنهان کرده و کمتر به اصول زیبایی شناسی شعر می اندیشد و سر رشته سخن، به جایی که جهان مطلوب خود است می کشاند و به قول ” مولانا ” رشته ای بر گردنم افکنده دوست / می کشد هر جا که خاطر خواه اوست”. گر چه یکی از راه ­های دست یافتن به معنای ظاهری متن، تجسم کردن است اما دنیای ذهنی هر کس مطابق جهانبینی خودش پیش می رود، پس دنیای ذهنی خواننده و صاحب اثر با هم متفاوت است و ” هر کسی از ظن خود یار ” متن می شود و بر بال فرشته خیال خود سیر می نماید و آن را که به مذاقش خوشتر آید می پسندد گرچه بعضی از متون تأویل و تفسیر پذیری ندارند و بر یک محور می گردند.

یکی از هنرهای آقای ” احمد زاده “، دلنوشته هایی است که گاه از سر لطف برای دوستان ارسال می کنند. و تعدادی نیز به من رسیده . در سطرهای زیر هرجا متنی را مشاهده فرمودید که دردو قلاب ” ” جای خوش کرده و ذکری از گوینده اش نرفته، اشاره به دل نوشته های ایشان است. در این دلنوشته ها، سبک، وضعیت زبان و قالب، ابزارهایی هستند در خدمت پیام. سبک سروده ها گاه در قالب دو و یا چندگانه ای هستند و به خوبی در خدمت رساندن پیام کمر بستند و در ابلاغ مفاهیم خدمتگزاری خوش نشسته و این موضوع،هنر شعر است که به عنوان هستی انگیز، واقعیاتی را با زیبایی با الفاظ اندک و مفاهیم متنوع معنایی بیان می کند” در همین جا/ در حوالی سینه ام/ هزار بلبل خاموش در فغانست”  و گاه آن ها را در کفن اسطوره درقالب  پنج گانه ای اینگونه می پیچد و به قول ادیبان، با قرینه های صارفه همراه می کند تا خواننده فهیم بتواند ارتباط موضوع و مضمون را دریابد ” شغاد/ شاه کابل/ راه اعتماد/ رستم و زواره/ که وطن زخمی نامردان است.” در پایان بندی این شعر موضوع خاصی را برجسته سازی می کند و با حسرت و امید می کوید ” وطن زخمی نامردان است” و این طنز تلخ نخبه کشی و طمع حلوای نسیه در طول تاریخ بوده و این رشته سر دراز دارد. در نوشته های کهن،سخن از حوادثی است که ممکن است رخ داده باشد، اما در روزگارتوان فرسای ما و جهان کنونی، جنگیدن برای نان است ” نان برای تن/ تن برای نان/ تن به تن برای نان/ نام و نان و ننگ/ جنگ تن برای نان”. در لایه های پنهان طنز تلخ اجتماعی دیگری فریادی با شرم و حیا بر می آورد از سر درد آنگونه که تربیت محیط اجازه می دهد و می گوید: ” حیا کن/ سفره ها خالی از نان حوصله اند”. گاه با احساسات خشن حاصل از جنگ های شاه نامه،که با خواندن آن ها جهان عقل دست خوش هیجانات و انگیزه هایی می شود و بر اساس حالات روحی گاه خود قهرمان خود را به جای قهرمان اصلی یا ضد قهرمان و نقطه مقابلش قرار می دهد اما با استفاده از روح شاه نامه زیبا و شکوهمند که ذهن در رویارویی با آن به شگفت می ماند سر می دهد ” تیر گز/ تدبیر زال/ رستم و اسفندیار و تخت/ بند بر دستان آزادی مباد” دعای شریطه آخر این چندگانه چقدر زیبا و طبیعی جلوه گری می کند و رندانه گره زدن استبداد و زیاده خواهی را با الفاظی نو بیان می کند” بند بر دستان آزادی مباد”. گاه فردوسی وار فریاد می کشد از ایران که چه ها کشید و چه خون ها که در دامنش چکید ” به شروه نشسته/ شبنم از چشمانم/ پشت این حنجره ها/ از حوصله ام هیچ مپرس”، زیرا در این روزگار وانفسای دون و سفله پرور، ” خمیده قامت مردان فرهنگ/ زند بر صورتم جور زمان چنگ” . گاه با رستم همنوا می شود و زمزمه می کند ای ایرانِ من چگونه مهر تورا از سر بدر کنم و تا کی این دل از غمت خونین نکنم ” غمگینم/ از تکرار این سراب/ به شکوفه سپرده اند/ خون نوبرانه ای/ به تتبای شب/ دور از التفات صبح/ به اشاره برگی/ خنجری در مشت باغ/ به وداع/ شکسته بغض واژگان”. گاه همگام با اسطوره توس در غم قهرمانان وطن و شهیدان راه آزادگی غمگنانه از بن جان با چشمی اشک بار و خونین دل می سراید ” چه بوی گلاب و صدری/در شهر/ پیچیده است/ مرگ در کوچه پس کوچه ها/ پرسه می زند”. اگر در این نمونه هایی که ذکرشان گذشت بیندیشیم،دنیای خاص خود را دارند. توجه به کلمات و عبارات و رویدادهای درون اثر، دسته بندی آن ها به صورت یک مضمون و بهره گیری از مضمون خاص در پرداختی واحد و زنجیره گفتاری به هم پیوسته همانند وابستگی کودک وار قهرمانان شاه نامه به دامن مادر خود – ایران – حقیقتی همانند دارند از رستم ایرانی تا گرسیوز دام ساز و فریبکار تورانی و این هنری است بازتاب دهنده احساسات و تخیلی شاعرانه تا پیوند جامعه و ادبیات برقرار گردد. جهان نوشته های آقای “احمد زاده”، تاریخ نوشته دنیای کهن است با دیدی نو، جغرافیای آن ها سرزمین مقدس ایران است،جامعه شناسه نوشته ها نبرد اندیشه هاست و تلقی انسان در نگرشی خاص در هستی با طبیعت جامعه است. روانشناسی نوشته ها، نمایش تضاد میان لذت جویی و حقیقت محبت و دوست داشتن مملکت است.

در خاتمه به این گرامی دوست می گویم: تو نیز زندگی ظاهری را رها کردی و دل به عشق شاه نامه و آموزشش واگذاشتی،راه و کارت فرخنده و خجسته باد. به قول حافظ” سپندی گو بر آتش نه که داری کار و باری خوش”

سخن را با بیتی از اقبال لاهوری به سرانجام می رسانیم.” گمان مبر که به پایان رسید کار مغان / هزار باده ناخورده در رگ تاک است.”

 

# خُرم سعیدی مرداد ۱۴۰۲ شهریار

لینک کوتاه : https://havaybana.ir/?p=2305

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.