به نام خدا
خوشحال ام که در فضای مجازی و محافل خصوصی مباحثی طرح میشود که گاه لازم و ضروری ست.
اخیراً یادداشتی کوتاه در خصوص خط نستعلیق دیده ام که جای بسط و گفت و گو دارد.
این که وجه تسمیه نستعلیق چه بوده و پیشینهی آن چه گونه است؛ به قول اصحاب خبر و رسانه: ” کِی، کی، کجا ؟ چه، چهرا، چهگونه ؟ ”
پس گستره و دامنهی بحث وسیع هست و جای کند و کاو و تحقیق بیشتری دارد.
با وجود تذکرهها، رسالات و کتب فراوان هنوز هم پاسخی درست و شفاف وجود ندارد و در پردهی ابهام است.
خط و خوشنویسی فراز و فرودی به درازنای تاریخ دارد و بشر مدام به یافته هایی دست پیدا می کند که هر بار معادلات را تغییر می دهد آن گونه که پیشتر تمدن سومر و میان رودان مورد توجه بوده و اکنون تمدن جیرفت همه را شگفت زده کرده است.
برای داشتن آگاهیی و شناخت بهتر، می توان به کتب و رسالات و تذکره ها رجوع کرد اما به صراحت و روشنی نمی توان مبدع و مخترع نسختعلیق (نستعلیق) را نام برد ولی متفق القول خواجه میرعلی تبریزی را واضع آن دانسته اند.
از دگر سو ابن مقله شیرازی صاحب مکتبیست که در آن مکتب اقلام سته به هیاَت و شکلی مستقل در آمده است که بعضاً برادر وی را هم کنار او آورده اند و از این رو که ابن مقله، دانامردِ وزیر از بلاد و سرزمین شیراز است میتوان این شهر فرهنگ و ادب را یکی از مهم ترین خاست گاه های هنری به ویژه مرکز ثقلی برای هنر خوشنویسی دانست.
و اما در بحث شیرین خط نستعلیق، پیش تر به خواجه میرعلی تبریزی اشاره شد که گفته اند:
“نسختعلیق اگر خفی و جلیست
واضح الاصل خواجه میرعلیست”
پس چونین به نظر می رسد که خواجه میرعلی خط نسختعلیق را وضع قانون کرده است.
این که دو میرعلی همزمان در تبریز می زیسته و هر دو هم دستی بر قلم داشته اند نیز به جهت یاد آوری می آید اما در بحث مورد نظر چندان تاثیری ندارد و در کتب دکتر مهدی بیانی و استاد حبیب الله فضائلی اشاره یی مختصر به این مطلب شده است.
برخی این خط را منسوخ کنندهی تعلیق می دانند و بعضی هم آن را بر گرفته از دو خط نسخ و تعلیق می دانند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
برای این که نظری صواب ارائه دهیم باید مشرف بوده و بر آن چه می گوییم و آگاه باشیم لذا نمی توان بدون شناخت از یک موضوع نظر تخصصی ارائه نمود فلذا بندهشاگرد این فرض و نظر که خط مذکور منسوخ کنندهی تعلیق است را درست و صائب نمی دانم و اتفاقاً ترکیب و ادغام این دو قلم را منطقیتر می دانم. از سویی باید بگویم که تعلیق هیچ گاه منسوخ نشده و حتّا کارکرد خود را در مکاتبات و مراسلات تاریخی بیش از خطوط دیگر حفظ کرده است.
بی ارتباط با موضوع نیست که عرض کنم؛ سال ها قبل یادداشت مقالهیی تحت عنوانِ ” شکسته پیش از نستعلیق یا پس از آن ؟! ” نوشته ام که قابل دسترسی است و اکنون نیز باوری قویتر دارم که مثلث تعلیق، شکسته و نستعلیق هر سه “تعلیق” اند و البته که تغییراتی در ساخت و ریخت آن ها وجود دارد و شکی نیست که خطوط نیز پیوسته اند و در تکاملِ هم دیگر تاثیر گذار بوده و هستند.
آن چه این سه خط را از هم متمایز می کند دور، سطح و چینش حروف، کلمات و سطر هست که اصل دور در تعلیق بسیار، در شکسته کم و در نستعلیق به مراتب کمتر نمود دارد و سطح و صعود نیز به تناسب هر سه خط و بر اساس دور، مشخص و معین میشود.
پیچیدهیی، تنیدهیی، ریتم و رقص تعلیق بیش از خطوط دیگر مشهود است. این تو در تویی در خط شکسته کمتر و در قلم نستعلیق به گونهیی دگر نمایان می شود.
تعلیق زلف و تاب ترسل بهانه شد
تا از میان دلبران ناز تو را کشم
غفور اسکندری سبزی
(سخندری بختیاری)
۲۲ شهریور ۱۴۰۴
اصفهان