«چنار سایهبان کیقبادم
ز سلم و تور و ایرج هست یادم».
حال که با تداوم برنامه های نکوداشت “انجمن ادب و هنر” ، گرامیداشت یاد وخاطره ی انوشه روان “آسلطانمراد دانشور” و نکوداشت فرزندان هنرمند و شاعرشان ، ارجمندان آسیاوش و آرامین دانشور رسید، به نظرم آمد چه بهتر که به دیارشعر و ادب و سخن ، قلعه سرد سری بزنم و در سایه سار چنار بلند کیقباد ، این درخت اسطورهای و تاریخی به شرح و بسط موضوع و فعالیت های فرهنگی ، ادبی و هنری “خانواده ی دانشور”
بپردازم.
چنار کیقباد ، این درخت کهنسال در طول تاریخ، محل تجمع معتمدین و بزرگان طوایف مختلف در فصل بهار و تابستان بوده و جلسات مهمی در زیر سایهاش برگزار میشده است. همچنین، جوانان روستا نیز در گذشته در زیر این درخت به بازی و سرگرمی میپرداختهاند.
منطقه ی شعر و ادب و هنر قلعه سرد ، در امتداد رشته کوههای زاگرس واقع شده و از طبیعتی سرسبز و آب و هوای مطبوع برخوردار است که چشمههای متعددی نیز در منطقه جاری است.
وجود قبرستانی قدیمی با سنگ قبرهای متنوع که برخی از آنها اشکالی مانند شمشیر و تبر دارند، نشان از قدمت هزاران ساله این منطقه دارد. گفته میشود که در این قبرستان علاوه بر مسلمانان، غیرمسلمانان (گبرها) نیز دفن شدهاند.
که به اصطلاح محلی “برد گَوری” گفته می شوند.
از دیرباز شعر و شاعری در بین اهالی با سواد این روستا رواج داشته و شاعران متعددی از این منطقه برخاستهاند.
نام خانوادگی بیشتر اهالی “کیانی قلعه سردی” است که با نام کیقباد، یکی از پادشاهان کیانی، مرتبط است و نشان از دیرینگی آنان دارد.
چنارکیقباد نه تنها یک درخت کهنسال بلکه نمادی از تاریخ، فرهنگ و طبیعت غنی دیار قلعه سرد است.
شعر و ادب در دیار قلعه سرد ریشه دوانده و بخش مهمی از فرهنگ این منطقه را تشکیل میدهد. همانطور که اشاره کردم، وجود شاعران متعدد در این ناحیه نشان از علاقه و استعداد مردم آن به این هنر دارد.
اشعار شاعران این منطقه اغلب با الهام از طبیعت بکر و زیبای قلعه سرد سروده میشوند.
توصیف کوهها، دشتها، چشمهها، باغها و درختان در اشعار محلی به وفور یافت میشود. چنارکیقباد با قدمت و عظمت خود، میتواند یکی از مضامین الهامبخش برای شاعران باشد.
از آنجایی که ساکنان این منطقه از ایل هفت لنگ دیناران هستند، می توان انتظار داشت که برخی از اشعار رنگ و بوی فرهنگ ایلیاتی داشته باشند. مضامینی مانند کوچ، زندگی عشایری، دلاوریها و آداب و رسوم ایل در این اشعار ممکن است دیده شود.
و بخش قابل توجهی از اشعار به زبان یا گویش محلی مردم قلعه سرد سروده شده است.
این اشعار که بیشتر حاوی واژگان، اصطلاحات و ضربالمثلهای خاص این منطقه باشند و از این طریق به حفظ و انتقال فرهنگ بومی کمک کرده اند.
در کنار توصیف طبیعت و فرهنگ ایل، شاعران قلعه سرد به مضامین دیگری همچون عشق، عرفان، مسائل اجتماعی و دینی نیز پرداخته اند.
که در این راستا می توان شاعران بزرگی چون: زنده یاد”آسلطانمراددانشور” ، فرزندان برومندشان (استاد سیاوش و استاد رامین دانشور) ، ملاشیرعلی کیانی ، کورش کیانی ، وحید کیانی و … را نام برد.
اما با اشاره به رواج شعر و شاعری نشان میدهد که افراد مستعد و خلاق زیادی در این زمینه فعالیت داشته و دارند که مجال ذکر نام تک تک آنان نیست.
از آن جایی که سردمدار شعر وشاعری قلعه سرد ، که درحال حاضر در قید حیات نیستند ، روانشاد “آسلطانمراد دانشور”
که خود بزرگ زاده ای از اهالی منطقه و ملایان بنام و دارای قریحه و استعداد شعری سرشار و قدرت سخنور و شاعری بوده در مناسبت های مختلف و محافل ادبی تا زمانی که در قید حیات بوده اند، مشارکت فعال داشته است.
زنده یاد دانشور ، علاوه بر شعر کلاسیک فارسی ، در سرودن “فولکور” و به زبان محلی هم قلم توانایی داشته است. اثر معروف “وطنم ایرونم” که توسط یکی از خنیاگران محلی و همراه با موسیقی محلی خوانده شد ، در ایام دوران دفاع مقدس و ورود آزادگان سرافراز ، بااستقبال کم نظیر فرهنگ دوستان و همتباران لرزبان در سراسر کشور مواجه گردید.
اما برای آشنایی بیشتر با قلم توانا و قریحه سرشار و طبع لطیف و روان زنده یاد “آسلطانمراد دانشور” به نقد و بررسی یکی از سروده های عاشقانه ی این شاعر بزرگ می پردازم.
“اختر سرگشته”
تا که در دل یاد تو ای یوسف گمگشته دارم
دامنی از اشک حسرت روز و شب آغشته دارم
همچو یعقوب از غمت بیت الحزن گشته مکانم
از مسافرها سئال از رفته و برگشته دارم
تا که بوی پیرهن ناید ز مصر اندر مشامم
زیر چشم اشکبارم مزرع غم کشته دارم
چون قلم گیرم به کف تا ماجرای خود نویسم
از حکایتها هزاران دفتر ننوشته دارم
ای منجم از وفا بر آسمان بنگر خدا را
بین که اندر چرخ گردون اختری سرگشته دارم
زندگانی ام به تلخی سر شد و حال همچنانم
یٍأسی از آینده و دلخونی از بگذشته دارم
گر منم دانشور اما خادم دانشوران
گر چه در ناکامی و غم سالها سر رشته دارم.
“مرحوم سلطانمراددانشور”
ابتدا به نقد ساختاری این سروده می پردازم.
این سروده غزلی است عاشقانه و مردًّف در ده بیت بر وزن
“فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن” (بحر مثمن سالم)
که سراینده در انتخاب واژگان بسیار موفق عمل کرده است. استفاده از کلماتی مانند “یوسف گمگشته”، “بیت الحزن”، “مصر”، “پیرهن”، “مزرع غم”، “چرخ گردون”، “اختر سرگشته” و “سر رشته” نه تنها بار معنایی عمیقی به شعر بخشیده، بلکه حس نوستالژی و آشنایی را در ذهن خواننده بیدار میکند.
ترکیباتی مانند “دامنی از اشک حسرت” و “مزرع غم کشته دارم” تصاویر شاعرانهای قدرتمندی خلق کردهاند که به خوبی عمق اندوه شاعر را به تصویر میکشند.
اشاره به داستان حضرت یوسف (ع) و حضرت یعقوب (ع) در بیت اول و دوم، غنای معنوی خاصی به شعر بخشیده است.
این تلمیحات، مفهوم انتظار، فراق و اندوه جانکاه را به شکلی ملموس و مؤثر منتقل میکنند و با فرهنگ و باورهای مخاطب پیوند برقرار میسازند.
مفهوم اصلی شعر، رنج و اندوه ناشی از فراق یار و ناکامیهای زندگی است.
زنده یاد “دانشور”در هر بیت به نوعی این درد جانکاه را بازگو میکند؛ از اشک حسرت گرفته تا حسرت بوی پیراهن یار و یاس از آینده. این یکپارچگی موضوعی، انسجام و تأثیرگذاری شعر را افزایش داده است.
استفاده از آرایههای ادبی ازجمله:
تشبیه (“همچو یعقوب از غمت بیت الحزن گشته مکانم”) و استعاره (“مزرع غم کشته دارم”، “اختری سرگشته دارم”) به زیبایی و عمق شعر افزودهاند.
استعاره “اختر سرگشته” به خوبی حس بیقراری و گمگشتگی شاعر در زندگی را تداعی میکند.
از آن جایی که شعر در وزن عروضی مشخصی سروده شده است ، به آن آهنگی موزون و دلنشین بخشیده است.
تکرار ردیف “دارم” پی از قافیه ها ، ضمن ایجاد هماهنگی صوتی، بر احساسات و مفاهیم کلیدی شعر تأکید میکند.
همچنین ، انتخاب واژگان و نحوه قرارگیری آنها در کنار یکدیگر، به ایجاد نواختی غمگین و سوزناک در شعر کمک کرده است.
کشیدگی آوایی برخی کلمات و تکرار صامتها و مصوتها در برخی ابیات، به موسیقی درونی کلام افزوده است.
زبان این شعر ادبی و فاخر است.
با این حال، لحن صمیمی و احساسات عمیق بیان شده، میتواند نشاندهنده ارتباط شاعر با محیط عاطفی و اجتماعی پیرامون خود باشد.
غم فراق و احساس تنهایی، تجربههایی انسانی و جهانشمول هستند که میتوانند از محیط و روابط فردی شاعر نشأت گرفته باشند.
تصاویری مانند “بیت الحزن”، “مزرع غم” و “اختر سرگشته” اگرچه جنبه ادبی قوی دارند، اما میتوانند بازتابی از حالات روحی و فضای ذهنی شاعر در مواجهه با محیط و رویدادهای زندگی باشند که همان الهام گرفتن شاعران منطقه از زندگی و حال و هوای آن است.
و درکل می توان گفت:
سروده “اختر سرگشته” اثری دلنشین و پرمغز است که با بهرهگیری از زبان فاخر، تصاویر شاعرانه قوی و تلمیحات فرهنگی و مذهبی، به خوبی احساسات عمیق اندوه و انتظار را به مخاطب منتقل میکند.
موسیقی کلام و انسجام موضوعی نیز از نقاط قوت این شعر به شمار میروند. اگرچه استفاده از اصطلاحات عامیانه و محلی در آن مشهود نیست، اما ارتباط عاطفی و انسانی شعر با مخاطب برقرار میگردد.
یاد و نام انوشه روان “آسلطانمراد دانشور” گرامی باد.
درپایان لازم به ذکر است که فرزندان برومندشان ، استادان ارجمند ، سیاوش و رامین دانشور ، نیز از شاعران توانا و قلم به دستان صاحب نام و سخنورانی خوش بیان هستند که پا درجای پای پدر نهاد و با بهره گیری از میراث ادبی و هنری پدر بزدگوارشان ، آثار ادبی فخیمی را تقدیم اهل ادب و هنر نموده اند ، که ، ضمن پاسداشت زحمات این فرزندان خلف ، برای این عزیزان آرزوی سلامتی و سعادتمندی را دارم.
امید است تا در فرصتی مناسب به بررسی آثار ادبی این بزرگواران هم پرداخته شود.
رجبعلی کاوسی قافی
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴