یادداشت استاد بهزاد مرادی فر چهارتنگی
برای نکوداشت استاد رجبعلی کاووسی قافی
در انجمن ادب و هنر
آسمان بر چـه قـرار آمده ؟ می دانی تو؟
این زمین برچه مدار آمده ؟می دانی تو؟
آدمی راکه خداخلق نمودست ، که بود؟
از کدام ایل و تبار آمده ؟ می دانی تو؟
مرغ جـان در قفس تن کـه نباید بـاشد
با چـه ترفند کـنار آمـده ؟ می دانی تو؟
عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ، درست ،
عاشقان رابه چه کار آمده ؟ می دانی تو؟
گرزبان بانگ انالحق بزند، جرمش چیست
سر چرا بر سر دار آمده ؟ می دانی تو؟
راز خون شهداء چیست که از خاک مزار
لالـه ی سرخ به بار آمـده ، می دانی تو؟
#رجبعلی کاوسی قافی
بر حدیث من حسن تو نیفزاید کس
حد همین است سخندانی و زیبایی را
قبل از آن که بخواهم به لایه های درونی و زوایای ناپیدای سروده برادر گرانقدرم، جناب رجب کاووسی بپردازم؛ لازم می دانم نگاهی کلی به مقوله شعر داشته باشم.
هدف عمده شعر ارائه تفاوت ها و تلفیق حالات آگاه و ناخودآگاه و طرز ادراک حسی و عقلی است. اندیشه های شاعر به طور ضمنی در استعاره ها تصاویر و ایماژ هایی نهفته است ؛که جهان بینی او را نسبت به جهان هستی و جهان پیرامون خویش نشان می دهد.
من به شخصه شعر را یک هنر نمی دانم شعر از نظر من یک الهام آسمانی است؛که بر شاعر نازل می شود و شاعر با توجه به ظرفیت ها و استعداد خدادادی آن را در قالب واژگان زبانی بیان می کند. و همین است تفاوت شعرهای الهامی و شعرهای الحاقی . بسیار دیده ایم شاعرانی را که تحصیلات آکادمیک و مرتبطی نداشته اما قله های شعر را به حد اعلا پیموده اند
و اما آنچه که پیش رو داریم سروده ای از جناب کاووسی است که در حد توان قلم خویش نه در جایگاه یک منتقد ادبی محض بدان خواهم پرداخت لازم است این نکته را نیز متذکر شوم که در نقد منصفانه جایی برای ابراز عقاید و عُقده های شخصی نیست؛ و نقاد نباید کدورت های شخصی و حتی روابط دوستی و ارتباطات شخصی را در نقد خویش دخیل دهد.
در بررسی یک سروده ابتدا لازم است که یک بار بدون گسست شعر را از اول تا پایان بخوانیم و سپس آن را در قالب بیرونی یا روساخت و آنگاه در محتوا و ژرف ساخت شعر مورد کنکاش و بررسی قرار بدهیم .
ساختار شعر جناب کاووسی کلاسیک و قالب آن غزل است . وزن شعر مورد نقد ما فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن در بحر رمل مثمن مخبون محذوف می باشد ؛ که با کاربرد فعل ماضی نقلی و مضارع اخباری در ردیف ترکیبی《 آمده می دانی تو》
و واژگان قافیه ی《 قرار، مدار ،تبار ،کنار، کار، دار و بار》 قالب بیرونی یا روساخت شعر را تشکیل داده است.
اما در بررسی محتوا و ژرف ساخت شعر باید نگاهمان نقد تخصصی باشد؛ از زاویه دیدی خاص و بر اساس نگرشی تخصصی با شیوه های نقد ادبی و کلاسیک .
شیوه روان شناختی، زبان شناختی، جامعه شناختی و حتی فلسفه شناختی و جهان شمولی شاعر نسبت به جهان هستی و جهان پیرامونی خویش باشد. ۱.بررسی انتقادی عنصر معنا در این شعر:
درون مایه شعر《 آسمان بر چه قرار آمده می دانی تو》 به فلسفه آفرینش جهان هستی و خلقت آدمی پرداخته و با طرح پرسش به دنبال القای جهان بینی ،اعتقاد و باورهای خود در خواننده است. هر چند که این جهان بینی و باور به نوعی اعلا در رباعیات خیام و غزلیات مولانا و حافظ دقیقا با همین مضامین و تصاویر خلق شده است .
نقطه ی مثبت این شعر از نظر معنا می تواند نگاه نوع شاعر در بیت دوم باشد؛ با این نگاه که مهم وجود ذات انسان است نه ایل و تبار و طایفه .
در بیت سوم نیز شاعر با توجه به شناخت و تسلط بر شعر قُدما و اندیشه های مولانا، حافظ، خیام و جهان بینی و باور نجم الدین رازی در کتاب مرصاد العباد و ساخت واژگان آشنا و پر کاربردی مثل:《 مرغ جان》و 《 قفس تن》 ایماژی خلق کرده که با این تصاویر آشنا به دنبال القای اعتقادات و باورهای خویش است.
و با طرح پرسش اما لحنی صمیمانه و عاطفی بر قدرت اثرگذاری شعر افزوده و آن را گیرا و جذاب کرده است.
۲. بررسی انتقادی عنصر خیال در این شعر:
شعر《 آسمان بر چه قرار آمده می دانی تو
دارای عناصرخیال انگیز و ایماژهایی است؛ که در تصویرهای 《مرغ جان》و《 قفس تن》 و 《نقطه پرگار قرار دادن عاقلان در عالم وجود》
و همچنین بیت پنجم و ششم چند آرایه معنوی اجزای صور خیال شعر را فراهم کرده است .
این آرایه ها عبارتند از تشبیه: تشبیه جان به مرغ و همچنین تن به قفس و استعاره هایی مانند
لاله سرخ، عاقلان و عاشقان و آرایه تناسب و مراعات نظیر در بیت اول بین آسمان و زمین.
آدمی و خلق، ایل و تبار در بیت دوم مرغ و قفس جان و تن در بیت سوم و با تقابل عاقلان و عاشقان در بیت چهارم به ایجاد تناقضی زیبا دست زده است.
در بیت پنجم نیز شاعر با استفاده از آرایه تلمیح در واژه《 انا الحق》 و بردار شدن سر به داستان منصور حلاج اشاره نموده است .
در بیت آخر نیز با یک استعاره شهدا را به لاله سرخ تشبیه کرده ؛ در این تصاویر شاعر ضربه آخرش را در بیت چهارم با این نکته که عاقلان نقطه پرگار وجودند و آن را در تقابل با عاشقان قرار داده است و در القای حال و هوای شعر نقش پررنگی دارد و تصویری است در خدمت فضای شعر که به طور پنهان و برپایه خصلت ایماژی خود حس و حال شعر را به خواننده منتقل کرده است.
در بیت پنجم نیز شاعر این موضوع را بیان نموده و اعتراض دارد که چرا وقتی زبان جرمی را مرتکب شده ، سر باید تاوان آن را بدهد. و این فلسفه و جهان بینی بودا نسبت به جهان هستی است.
البته نکته ای که از قلم افتاده این است که در بیت سوم شاعر به دنبال این است که《 مرغ جان 》که در قفس تن جا نمی گیرد و چه چیز باعث به دام افتادن این مرغ شده است .بی شک به همان فلسفه خلقت انسان برمی گردد در مرصاد العباد شمس الدین رازی چنین آمده که گوهر عشق و محبت و گنجینه دل را که خدا تعبیه نموده باعث سازگاری مرغ جان با قفس تن شده است؛ و این ترفندی بود که باعث کنار آمدن این دو ضدشده است .
۳.بررسی انتقادی عنصر زبان در این شعر:
عنصر زبان در این شعر با توجه به اینکه جناب کاوسی سال ها در کلاس درس ادبیات تدریس کرده اند به خوبی رعایت شده و نقطه قوت شعر ایشان است کاربرد درست دستور زبان در به کارگیری واژگان و ساخت ترکیبات و عبارات در انسجام متن به خوبی قابل مشاهده است و هیچ گسست ساختاری در جمله ها وجود ندارد.
۴. بررسی انتقادی عنصر آهنگ در این شعر:
عنصر آهنگ در این شعر ابتدا توسط وزن و قافیه به وجود آمده که موسیقی بیرونی شعر را تشکیل داده و در درجه دوم به کمک تجانس های آوایی تولید شده است؛ که در ابتدای این نقد به وزن و دیگر موارد موسیقایی این شعر اشاره داشته ام .
۵.بررسی انتقادی عنصر فرم در این شعر:
در شعر کلاسیک و به خصوص غزل فرم و قالب مشخص است و شاعر نمی تواند به دلخواه تغییری در فرم و ساختار آن به وجود بیاورد .
در پایان لازم است این نکته را متذکر شوم که از دید اینجانب بهتر آن می دانم که شاعر بکوشد تا تصاویر و ایماژ های خلق شده از محیط پیرامون و زمان خودش باشد؛ تا بوی کهنگی زبان به خود نگیرند.
در پایان برای جناب کاووسی گرانقدر آرزوی سلامتی و موفقیت را مسئلت دارم
بهزاد مرادی فر (چهارتنگی)
۵ اردیبهشت ۱۴۰۴