# خوانش شعری ازنوربخش
احمدزاده
«رویت رابرنگردان»
هرشعر پرقدرت ومتشخصی، آشنا
بنظر می آید، زبان خاص دارد وواژه
ها به تسخیر وشکارشاعردرمی آیند.
وشاعرآنهارا مال خود می کند. و
مخاطب دراولین سطر، شاعرش را
بجا می آورد، شعرهای نوربخش هم
ازاین دسته اند، علامت گذاری شده
اند، شناسنامه دارند، این نشانه ها وعلامت ها رامیشود درگزینش واژه
گانش و درنحو وشیوه ی ادای واژه
گان بازشناخت. بیان صمیمی وجنس واژه گان نرم شده اند واژگانی که گویا روزگاری درپیچ و
دره شورهای سیلابی وحشی وزمخت بودند واکنون به تناسب و
شکیل، کنارهم چیده میشوند. زبان و
جهان بینی شاعرانه ی نوربخش از
دومنبع الهام گرفته نخست کتاب شاه نامه وریتم حماسی اش. ودوم
تاثیر جغرافیا و بوم _زیست شاعر،
که درتمام سطرها وبدنه ی شعرجاری
و ساری ست:
دردانه ی بابا
دخترم…. نیوشا
مرهمی نیست
شاه نامه بخوان….
درغالب شعرهایی که ازنوربخش دبده وخوانده ام، غمی عمیق وعاطفه ای گدازان، حضوری
سنگین دارد،غمی، محصول هنری، نه
چون غصه که زیبانیست وکارکردی صنعتی وغیرهنری دارد. همین سطر
هایی که شاعر بادخترش به گفتگو و
مونولوگی یکسویه است چقدر ویران
کننده و تراژیک است. سطوری که
همواره خواندنشان لذت ورنج دارد،
نوربخش، گرچه شعر وزبانی، در
عرصه ای گسترده تر دارد اما در
جغرافیا و زیست _بوم خویش، ودر
جمع سپیدسرایان، لحن وشگردی هم
سو ونزدیک بازبان فدرت کیانی، و فرخمنش دارد، شاعرانی که سه مولفه ی اصلی شعرشان، طبیعت، و
آرمانخواهی و آزادی ست، واین نماد
ها ونشانه هارا ازجغرافیای اجدادی به ارث برده اند.این اشتراکات زبانی
و بومی،به گونه ای ظریف، و ناخواسته، موجب قرابت هایی محسوس درساختمان شعر این شاعران بافضای شعری منوچهرآتشی
گشته است که همواره گونه ای از
آرکائیسم زبانی وباستان گرا یافت
میشودکه مضامین تغزلی وحماسی
دارند، دراین سروده ها،از تعبیرات و
واژه گان عوام درساختارشعرها هم
استفاده می شود. وگاه نظم شعرها،
زبان معیاررا شکسته ونظام خاص خودرا درشعر بوجود می آورند:
قیچی به دو پل
فرانک به مرگ آبتین
مجال شادی نیست
بهانه های بسیار برای مردن
تهمینه به پل بران مرگ خویش
نگفتمت!
رویت را برنگردان!؟
نوربخش، درسطوری ازشعرش، با
همنشینی کلام درجمله وواج آرایی،
توانسته گونه ای وزن سپید رادرشعر
جاری کند، و در شعر،ش موسیقی و
ضرباهنگی ریتمیک ایجادکندو سطر
هایی زیبا ودرخشان بیافریند:
چوپی
غمی شیرین
کرنا درشیون وسوگ
پای سوگینه به سرنا
سوگ سیاوش……
دراین سطور، اصوات ش، وگ وس وک، وقتی درهمنشینی بایکدیگر،
بکارگرفته شوند، با تکرارصوت در
کلام، موجب ریتم وموزیک درشعر
می شوند. در این شعر نوربخش با
تکرار چهار بار جمله ی گزاره ای امری وسلبی، به یار، معشوق و یا
فرزند خویش خطاب دارد که:
«نگفتمت رویت رابرنگردان؟»
که به شکلی ترجیع بنددراندامواره ی
شعر جاری شده و شعر راآهنگین کرده است. توگویی این نهیب و
زنهار شاعر، زمینه و سابقه ای تکرار
شونده دراساطیر باستانی یونان هم
داشته است. دریونان، اسطوره ی
اورفئوس، که شاعران او را دربرابر
پرومته ی مارکس قرارداده اند، از
پلوتون خدای زیرزمین، وکشاورزی و
مادرسالارمی خواهدکه زنش رابه او
بنمایانداما اورفئوس باید تاپیش از
رسیدن به روشنایی، برای دیدن
همسرش، به پشت سر نگاه نکند، اما
همواره او درلحظه ی فرجام، شوربختانه به قفا می نگردوزنش در
همانحال محو شده وناپدید میگردد:
رویت را برنگردان
زلف به شادی
شانه نمی شود… ـ
لهراسب زنگنه
خون گریه ها
گُرگرفتن گلو
به گاه سکوت ِسوگند
عطش های سراب آلوده
رویت را برنگردان !
بگذار بگویم
نفرین و نیایش
دشنه در دیس
دل ات چون دلم باد
باتوام
به چشمانم نگاه کن
رویت را بر نگردان
هیچ مرا به یغما امانتی
آینه در باد
آبگون خنجر سینه ی سهراب
قیچی به دوپل
فرانک به مرگ آبتین
مجال شادی نیست
بهانه های بسیار برای مردن
تهمینه به پل بران مرگ خویش
نگفتمت
رویت را برنگردان!
گویی تمام دنیا
مرا از پشت خنجریست
جوان مرگی نسل امید
گورستان سینه ام
مزار شهریاران است
چپی در باد
عاشقانه های ناشتا
رد خون کولبر در برف
جاده های منتهی به مرگ
«من اینجا بس دلم تنگ است»
دردانه بابا
دخترم
نیوشا
مرهمی نیست
شاه نامه بخوان
رویت را برنگردان
زلف به شادی شانه نمی شود
چوپی
غمی شیرین
کرنا در شیون و سوگ
پای سوگینه به سرنا
سوگ سیاوش
ناف بران درد میهنم
نوربخش احمدزاده