جهانیان روز پنجم اکتبر را به معلمان شادباش می گویند و دولتمردان در این روز حرفهایشان را بیشتر می شنوند و دشواریهای پیش روی معلمانشان را برای فردایی بهتر،بر می دارند، اما به راستی چه تبریکی؟تبریک به معلمی که وجودش لبالب از بی مهری و بی عدالتی و بیداد است و هتک حرمتها و جفاها را بجان خریده و دیگر نای و یارای دم بر آوردن ندارد…. بقول سعدی :ملامتها که بر من رفت و سختی ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید… بیایید قبول کنیم که راه را اشتباهی آمده ایم و ارزشها را وارونه کردیم که اگر چنین نبود آرزوی دانش آموزانمان هنگام پرسش ما از شغل آینده شان پزشکی و پول نبود!بیایید بپذیریم که جامعه ی بیمار،پزشک می خواهد نه جامعه ی سالم و بهنجار.واقعا چه کردیم که به اینجا رسیدیم؟مگر نه این بود که می خواستیم انسان بسازیم و کرامت انسانی؟چه شد که به اینجا رسیدیم؟ بیایید دست از شعارهای توخالی و شادباشهای بی پیوند بکشیم و به دنبال ریشه کن کردن فقر و بی عدالتی و ناداری معلم باشیم چرا که او بزرگترین سرمایه ی یک جامعه است.معلمی که هنوز دغدغه ی نان و مسکن و آینده و بیمه و بیماری دارد،را به تحرک فکری و تولید اندیشه چه کار؟معلمی که مجری بی چون و چرای قوانین خشک و مستبدانه است را به آزادی بیان و استقلال فکری چه کار؟معلمی که کتابهای تزریقی سیستم را ملزم است تدریس کند،به تربیت دانش آموزان منتقد و پرسشگر و مطالبه گر چه کار؟…بیایید قبول کنیم که باخته ایم و تا دیرتر نشده،برگردیم و اگر با همین فرمان پیش رفتیم،همچنان شاهد نابودی منابع ملی و از دست رفتن سرمایه های اجتماعی و ترک وطن سرمایه های فکری سرزمینمان خواهیم بود… روی دیگر سخنم با همگنان و همکاران دلسوزم است:بیایید با هم باشیم که آنچه که کرد تفرقه با ما،تبر نکرد…بیایید فارغ از همه ی ملایماتی که خار در پا و پا در گِلِمان می کند، با این نگاه که ما اندیشه خلق می کنیم،با انگیزه و اعتماد و صلابت پا به کلاس بگذاریم.بیایید حس هم گوهری ،خرد جمعی،نشاط اجتماعی و صراحت و عشق به واقعیت را به فرزندان ایرانمان بیاموزیم تا نسلی متعهد،نستوه،مطالبه گر و جسور و دگراندیش پرورش دهیم و بر این باور باشیم که هرچه کنی کِشت،همان بدروی…بیایید از کنار جفاهایی که بر ما رفته و می رود و راهی برایشان پیدا نکرده ایم،بخردانه بگذریم و فرصت را از فرصت طلبان بگیریم و راه را بر نااهلان ببندیم.بیایید باور کنیم که با همه ی کاستی ها و رنجهای معلمی،هنوز هم چشم و دل و احساس و مغز میلیونها فرزندِ این سرزمین به ما بسته ست،باشد که مدیرانی دلسوز و وطن پرست برای این آب و خاکِ به تاراج رفته ،تربیت کنیم. ارادتمندِ هر آنکس که دغدغه ی آبادانی و دانش و فرهنگ ایران را دارد :سارا کوراوند.در آستانه ی بازنشستگی …اردیبهشت ١۴٠٣
روز معلم گرامی باد چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را”سارا کوراوند
جهانیان روز پنجم اکتبر را به معلمان شادباش می گویند و دولتمردان در این روز حرفهایشان را بیشتر می شنوند و دشواریهای پیش روی معلمانشان را برای فردایی بهتر،بر می دارند، اما به راستی چه تبریکی؟تبریک به معلمی که وجودش لبالب از بی مهری و بی عدالتی و بیداد است و هتک حرمتها و جفاها […]
- ارسال توسط : عادل سعیدی پور
- بدون دیدگاه