به احترام استاد هوشنگ چهارتنگی هنرمند بسیار نجیب و به بهانهی نکوداشت این چهرهی نازنین در انجمن ادب و هنر
آن یگانهی دانا وان هنرور توانا
آن انسان خدا خواسته
وان به هنرهای گونه گون آراسته
مرد خلاق و صداقت پیشه
نژادهی با اصالت و ریشه
بی بدیل عرصهی موسیقی
آن مشفق و محب حقیقی
هنرور هزار آهنگی
جناب هوشنگ خان چهارتنگی
حفظه الله تعالی؛
او که در رفاقت و دوستی یکرنگ و یگانه است و در محبت و مهر بی رقیبِ زمانه. کلامی موزون دارد و بیانی فصیح و زبانش بس شیرین است و ملیح. بنده ایست خدا ترس و بی حرص و بر آنچه مانایی نیارَد دل بسته ندارد. مدام در کشف حقایق است و اسرار دقایق. حالش دگرگون و هوایش پر از نغمات و نفحات ناب موسیقی. چنان بر آوا و نواهای بومی و محلی بختیاری مسلط است که به آنی ملودی میسازد و با لحنی خوش مینوازد. گویند: هر صباح و پیش از آن که بر کلاس درس وارد آید یکی از تصانیف خویش را زیبا و رسا بر میخواند که هر آدمی در شگفتی همی ماند. هر بار تصنیفی تازه میسازد و دل به عشق میبازد. استاد هوشنگ در هنر مهارتی تمام دارد و در تزکیهی نفس طهارتی تام. در خوش نویسی شهره است و نستعلیق را به شیوایی مینگارد و هزار نقش عجب بر دل ها میکارد. او شاعر و تصنیف ساز است و ادیبی نکته پرداز در مثنوی سرایی طبعی موزون دارد و دوان و بر موسیقی مُشرف است و روان. گاه قطعهی آوازی میسازد و با حنجرهی بلورین خویش مینوازد و گه مُلای خط نویس را برای دوستِ خود، سخندری میخواند و اسب اندیشه میراند. گاه نیز درد و رنج مردم را با تصاویری مستند مدوَن می دارد و به آیینِ مهر بر جان ها میکارد. هوشنگ از جملهی خلق بی نیاز است و حاجت خود بر درگاه بنده نواز می بَرد و هرگز در اندیشه اش حسادت و بخل نگذرد و غصّه ای نخورد. آهنگ کِفتِ دیمه را در سایهی بلوط برای “دختر گله دار” می خوانَد و هر رهگذری حسرت بر دل می مانَد. “گِرزنون” را ریتمی زیبا می بخشد و “الهک” و “مونگشت” را با یکی دو گام مادیون مست به شیوایی بر هم می دوزَد. هوشنگ جاودانه ترین صدای ایل را در جان همه زنده نمود و راز ملودی سردار علیمردان خان شهید را از عمق جان گشود و مهر همه از دل ها ربود. امید که زنده باد و پاینده و چونان کبک مست “سرآب سبزی” و “دنا” همیشه خواننده. ایدون باد.
غفور اسکندری سبزی
( سخندری بختیاری )
۱۵شهریور ۱۳۹۵ ایذه